گفتگو درباره واژه گزارش تخلف صنصن نویسه گردانی: ṢNṢN صنصن . [ ] (ع اِ) ۞ شولباش . بطالماء. پرنده ٔ آبی است . (دزی ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی سنسن سنسن . [ س َ س َ ] (ص ، اِ) سخن نافصیح و غیربلیغ. (برهان ) (ناظم الاطباء). سنسان . رجوع به سنسان شود. سنسن سنسن . [ س ِ س ِ ] (ع اِ) حرام مغز و آن چیزی است سفید از جنس عصب که میان سوراخهای مهره ٔ پشت و گردن میباشد و خوردن آن حرام است . (منتهی ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود