اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صوف

نویسه گردانی: ṢWF
صوف . [ ص َ ] (ع مص ) بسیارپشم شدن گوسپند. (منتهی الارب ). بسیارپشم شدن گوسفند پس از اندکی . (تاج المصادر بیهقی ). || میل کردن و به یکسو رفتن تیر از نشانه . (منتهی الارب ). کژ شدن تیر از نشانه . (تاج المصادر بیهقی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
سوف . [ س َ ] (اِ) امید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): فلان یقتات السوف ؛ فلان به امید زندگی میکند. (منتهی الارب ). || انتظار. (ناظم الاطب...
دریای سوف . [ دَرْ ی ِ ] (اِخ ) بحر احمر. دریای قلزم . (از قاموس کتاب مقدس ). رجوع به بحر احمر و دریای قلزم شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.