صهری
نویسه گردانی:
ṢHRY
صهری . [ ص ِ ری ی ] (ع اِ) حوض . مغاکی که در آن آب گرد آید. (منتهی الارب ). رجوع به المعرب جوالیقی ص 215 سطر 19 صهریج شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سحری . [ س َ ح َ ] (ع اِ) پیشک از صبح . (آنندراج ) (منتهی الارب ). قُبَیل الصبح . (اقرب الموارد). سحر. || (ص نسبی ) منسوب به سحر : مانند یکی...
سبات سهری . [ س ُ ت ِ س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام مرضی است که در اثر بلغم و صفرا عارض شود و آن از سرسام حار و بارد ترکیب می شود. در ...
چراغ سحری . [ چ َ / چ ِ غ ِ س َ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چراغ صبح و چراغ صبحدم . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). چراغ سحر. (فرهنگ نظام ). چراغ ...
ناوک سحری . [وَ ک ِ س َ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دعای بد و نفرین باشد که در آخرهای شب کنند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از ناظم ال...
سحری طهرانی . [ س َ ح َ ی ِ طِ ] (اِخ ) از معاصرین صفویه بود و به زبان طهرانی اشعار بسیار داشته ، این بیت از اوست :کی بو که همچو دسته گل گل...