صیاءة
نویسه گردانی:
ṢYAʼ
صیاءة. [ ص َ ءَ ] (ع اِ) آب و دیگر پلیدی که از سلا برآید بعد ولادت . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
روستایی از توابع شهرستان رودان در استان هرمزگان. سیاه به معنی تیره و مغان جمع مغ که در زبان محلی معنی نخل می دهد.
سیاه مازو. (اِ مرکب ) نامی است که در کجور به درخت مازو دهند. (جنگل شناسی ج 2 ص 158).
سیاه گلیم . [ گ ِ ] (ص مرکب ) بدبخت . بی دولت . سیه روز. (برهان ). کنایه از مدبر و بی دولت . (آنندراج ). بدبخت . بی دولت . (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی...
سیاه نامه . [ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) کنایه از عاصی . گنهکار.فاسق . بدکاره . ظالم . (از برهان ). عاصی . گناهکار. فاسق . فاجر. ظالم . بدکاره . (ناظم ا...
سیاه ولیک .[ وَ ] (اِ مرکب ) نامی است که در کتول بدرخت ولیک دهند. (جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 237). رجوع به ولیک شود.
کره سیاه . [ ک ُرْ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بهبهان . 168 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
کلاه سیاه . [ ک ُ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف ایل قشقائی . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 83).
کلاه سیاه . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان دشمن زیاری است که در بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع است و 927 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ...