اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صیغة

نویسه گردانی: ṢYḠ
صیغة. [ غ َ ] (ع اِ)خلقت . (اقرب الموارد) (غیاث اللغات ). نوع . (اقرب الموارد). || طور. طریقت . ریخت . شکل . || هیأتی است که حاصل شود کلمه را باعتبار تقدم و تأخر حروف و حرکات و سکون آن . (غیاث اللغات ). صورت کلمه . صورت . ج ، صَیغ: صیغه ٔ مفرد. صیغه ٔ جمع. || (ص ) سهام صیغه ؛ یعنی همه از کار و عمل یک کس است . (منتهی الارب ). || (اِ) اصل : هو من صیغة کریمه ؛ یعنی از اصل بزرگ است . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
صیغه رفتن . [ غ َ / غ ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) زنی یا دختری ، برای مدتی معین و محدود همسر مردی شدن . متعه شدن . به عقد انقطاع درآمدن .
صیغه دادن . [ غ َ / غ ِ دَ ] (مص مرکب ) دختری یا زنی را به عقد منقطع بمردی شوی دادن . به متعه دادن او را. به نکاح موقت او را بمردی دادن .
صیغه ساختن . [ غ َ /غ ِ ت َ ] (مص مرکب ) (اصطلاح علم صرف ) کلمه را طبق قواعد علم صرف با تغییر حروف و حرکات بصورتهای گوناگون درآوردن تا مع...
صیغه کردن . [ غ َ / غ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زنی رابرای مدتی معین گرفتن . زنی را به متعه گرفتن . متعه کردن . صیغه گرفتن . رجوع به صیغه و ...
صیغه گرفتن . [ غ َ / غ ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) صیغه کردن . زنی را برای مدتی معین گرفتن . متعه کردن . رجوع به صیغه و صیغه کردن شود.
صیغه خواندن . [ غ َ / غ ِ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) صیغه جاری کردن . رجوع به ماده ٔ قبل شود.
صیغه جاری کردن . [ غ َ / غ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صیغه ٔ عقد ازدواج یا طلاق یا معامله ٔ دیگر را با الفاظ مخصوص خواندن . صیغه خواندن .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.