اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صیغه

نویسه گردانی: ṢYḠH
صیغه . [ غ َ /غ ِ ] (از ع اِ) متعه . در تداول عوام ، و عرف فقها، زنی است که او را به عقد انقطاع گیرند برای مدتی کوتاه یا دراز و محدود نه دائمی و همیشگی با ذکر مهر و آنرا شرایط و احکام خاصی است . از جمله آنکه زن صیغه را طلاق نیست و چون مدت معین او بسر آید از شوی خویش بریده گردد و او را از مال شوی و شوی را از مال وی ارث نیست مگر با شرط وعده ٔ او دو طهر است :
چنان رسم بد در جهان رو نهفت
که بی صیغه مرغان نگردند جفت .

شفیع اثر(از آنندراج ).


- امثال :
مگر ما از صیغه ایم و شما از عقدی .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
صیغه گرفتن . [ غ َ / غ ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) صیغه کردن . زنی را برای مدتی معین گرفتن . متعه کردن . رجوع به صیغه و صیغه کردن شود.
صیغه خواندن . [ غ َ / غ ِ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) صیغه جاری کردن . رجوع به ماده ٔ قبل شود.
صیغه جاری کردن . [ غ َ / غ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صیغه ٔ عقد ازدواج یا طلاق یا معامله ٔ دیگر را با الفاظ مخصوص خواندن . صیغه خواندن .
صیغة. [ غ َ ] (ع اِ)خلقت . (اقرب الموارد) (غیاث اللغات ). نوع . (اقرب الموارد). || طور. طریقت . ریخت . شکل . || هیأتی است که حاصل شود کلم...
صیغة. [ ص َی ْ ی ِ غ َ ] (ع اِ) اشکنه . (منتهی الارب ).
صیقة. [ ق َ ] (ع اِ) اخص است از صیق . غبار بالارفته . (منتهی الارب ). رجوع به صیق شود.
سیقة. [ س َی ْ ی ِ ق َ ] (ع اِ) ستور که دشمن آنرا به غارت رانده باشد. (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ستور و جزو آن که در پ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.