ضاوی
نویسه گردانی:
ḌAWY
ضاوی . (ع ص ) مرد درآینده در شب . (منتهی الارب ). || (اِخ ) نام اسبی است .
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ضاوی . [ وی ی ] (ع ص ) نزار. لاغر. نحیف . باریک اندام . (منتهی الارب ). || کودک نارسیده و نحیف . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ).
ضعوی . [ ض َ ع َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به ضَعة. (منتهی الارب ).
ذاوی . (ع ص ) نعت فاعلی از ذوی . || پژمریده . پلاسیده ، از بقول و مانند آن .
زاوی . (اِ) ریز هر چیز. || گوشه ٔ هر چیز. (آنندراج ). ۞
زاوی . [ وی ی ] ۞ (ص نسبی ) در نسبت به زاویه زواوی وگاه نیز زاوی گویند. (تاج العروس ). || نسبت به زاوه ٔ خواف . رجوع به زاوه شود. |...
زاوی . (اِخ ) ابن زیری ۞ بنیان گذار سلسله ٔ زیریان غرناطه است که از 461 تا 499 حکومت کرده اند.
زاوی . (اِخ ) قطب الدین حیدر زاوهی است . رجوع به تاریخ تصوف ج 2 ص 496 شود.