اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضأد

نویسه گردانی: ḌAD
ضأد. [ ض َءْدْ ] (ع مص ) غلبه کردن کسی را به خصومت . (تاج المصادر). خصومت کردن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
فرح زاد. [ ف َ رَ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شمیران شهرستان تهران ، واقع در 9هزارگزی باختر تجریش و 12هزارگزی تهران . ناحیه ای است واقع در دامن...
شاخه زاد. [ خ َ / خ ِ ] (ن مف مرکب ) (جنگل ...) جنگلی که با نشاندن شاخه ها کرده باشند. مقابل دانه زاد.
شوم زاد. (ن مف مرکب / ص مرکب ) به شومی زاده . زاده ٔ به شومی . بداختر. شوم اختر : بخواهم ز کیخسرو شوم زادکه تخم سیاوش به گیتی مباد.فردوسی .
نیک زاد. (ص مرکب ) پاک نژاد. پاک سرشت . پاک گوهر : به برزوی شیراوژن آواز دادکه ای پهلوان زاده ٔنیک زاد.فردوسی .
وهان زاد. [وَ ] (اِخ ) نام قلعه ٔ سُمَیْرَم که از اعمال اصفهان بوده است . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ) (معجم البلدان ).
زاده شده از پری
دانه زاد. [ ن َ / ن ِ ] (ن مف مرکب ) زاده از دانه . که از دانه شکافته باشد. که از دانه زاده باشد. که از دانه سر برزده و بیرون جهیده باشد....
خانه زاد. [ ن َ / ن ِ ] (ن مف مرکب ) آنچه در خانه و خاندانی بوجود آید. آنچه از بیرون تهیه نشود بلکه اصل و نسبش در خاندانی باشد. || بومی ....
پیش زاد.(ن مف مرکب ) زاده از پیش . که قبلاً متولد شده باشد.
زاد بوم . (اِ مرکب ) محمول بر قلب یعنی وطن و زمینی که در آن متولد شود. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). وطن . مولد. (فرهنگ شعوری ج 2 ص 36) : آن ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۷ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.