ضفو
نویسه گردانی:
ḌFW
ضفو. [ ض َف ْوْ ] (ع مص ) تمام و کامل گردیدن . || زیاده شدن مال . (منتهی الارب ). بسیار شدن مال و جز آن . (تاج المصادر). || روان گردیدن حوض . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ضفو. [ ض َف ْوْ ] (ع اِ) ضفو العیش ؛ فراخی زندگانی . (منتهی الارب ).
زفو. [ زُ ] (اِ) زبان را گویند و به عربی لسان خوانند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از جهانگیری ) : سه دیگر زدم بر میان زفوش برآمد سبک جوش خون...