اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضمان

نویسه گردانی: ḌMAN
ضمان . [ ض َ ] (اِخ ) ابن بشیر انصاری . وی به امر یزیدبن معاویه با سی سوار امام علی بن الحسین (ع ) و اسرای اهل البیت را همراه خود از شام بمدینه برد. (از حبیب السیر ص 28).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
ظمآن . [ ظَم ْ ] (ع ص ) تشنه . ج ، ظِماء، ظُماء نادراً. || وجه ظَمآن ؛ روئی خشک و بی گوشت .
آن زمان . [ زَ ] (ق مرکب ) آنگاه . در آن وقت : بگستهم گفت آن زمان شهریارکه تنگ اندرآمد مرا روزگار. فردوسی .به بستند بندی بر آئین خویش بدانسا...
هم زمان . [ هََ زَ ] (ص مرکب ) هم عصر. معاصر. (یادداشت مؤلف ).
یک زمان . [ ی َ / ی ِ زَ ] (ق مرکب ) دمی . لحظه ای . زمانی .اندک زمانی . مدت کمی . (یادداشت مؤلف ) : خِرَد تیره و مرد روشن روان نباشد همی شادما...
اسم واژه ای عربی و زمان پارسی است و جایگزین پارسی، این است: نامزمان nâmzamân (نام + زمان) **** فانکو آدینات 09163657861
زمان سنج . [ ز َ ن ْ س َ ] از به هم چسبیدن دو واژه ی زمان + سنج ساخته شده است. برابر پارسی واژه ی کرُنومِتر (Chronometer) می باشد، همچنانکه واژه ی کرُ...
قید زمان هنوز، در اصطلاح دستوریان، قید زمان مختص و مفرد است و اهل لغت آن را “تاکنون” و “تا حالا” و “تا این زمان” معنی می‌کنند. اما باید توجه داشت که ه...
(در دستور زبان) زمان واژه ای پارسی و حال عربی است و جایگزین پارسی، این است: اواهس ávâhas (پارتی) **** فانکو آدینات 09163657861
بار زمان . [ رِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از حوادث و جفاهای روزگار و زمانه باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). جفای روزگار و سختی ...
جزو زمان . [ ج ُزْ وِ زَ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) این عصر. این دوره . این زمان : بر هرچه نظر افکنی امروز گران است جز شعر که بیقدر دراین جزو...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.