ضمیری
نویسه گردانی:
ḌMYRY
ضمیری . [ ض َ ] (اِخ ) شاعری است باستانی .بیتی چند از اشعار او در لغت نامه ٔ اسدی آمده است :
گاه کوه بیستون و گنج بادآور زنند
گاه دست سلمکی و پرده ٔ عشرا برند
رونق پالیز رفت اکنون که بلبل نیمشب
بر سر پالیزبان کمتر زند پالیزبان
کرد شاها مهرگان ازدست گشت روزگار
باغ راکوته دو دست از دامن فروردجان .
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ضمیری . [ ض َ ] (اِخ ) کمال الدین حسین اصفهانی .از شعرای ظریف طبع ایران معاصر شاه طهماسب صفوی است و به گفته ٔ صاحب آنندراج گویا در اصفهان ...
ضمیری . [ ض َ ] (اِخ ) همدانی . صادقی کتابدار در تذکره گوید: مولانا ضمیری همدانی ولد مولانا حیرانی است ، گرچه اصلاً قمی است ولی بیشتربه همدان...
روشن ضمیری . [ رَ / رُو ش َ ض َ ] (حامص مرکب ) صفت روشن ضمیر. روشندلی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به روشندلی و روشن ضمیر شود.
حسین ضمیری . [ ح ُ س َ ن ِ ض َ ] (اِخ ) ابن محمد کمال الدین اصفهانی . رجوع به ضمیری کمال الدین و هدیة العارفین ج 1 ص 319 و ذریعه ج 7 ص 260 شو...