اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضن

نویسه گردانی: ḌN
ضن . [ ض َ نِن ْ ] (ع ص ) بیمار. گویند: ترکته ضنی ً و ضنیاً. (منتهی الارب ). ج ، اَضْناء.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
نیزه زن . [ ن َ / ن ِ زَ / زِ زَ ] (نف مرکب ) رامح . (منتهی الارب ). مطعان .(السامی ). نیزه افکن . نیزه ور. نیزه گذار : هزار از یل نیزه زن زابلی گز...
زن برار. ("ب" با آوای زیر)، (ا مرکب)، (زبان مازنی)، برادر زن.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ناوک زن . [ وَ زَ ] (نف مرکب ) ناوک انداز. تیرانداز. (از آنندراج ) (بهار عجم ). ناوک زننده : ناوک زنی چو غمزه ٔ او در زمانه نیست جز جان من خدنگ ...
زن باره. مردی را گویند که به زن بارگی مشهور است. خانم باز. دُن ژوان.
زن خاخر. ("خ" دوم با آوای زیر)، (زبان مازنی)، خواهر زن.
زن ذلیل. (عبارت ا. تحقیر آمیز، ب. طعنه آمیز، پ. عامیانه) به مردی گویند که در روابطش با همسر و یا شریک زندگی اش بسیار زبون است و یا آنکه از دیدگاه دوست...
شلّاق زن. (ا. فاعلی مرکب). بروزن زنحیرزن. شلاق زنان اعضای فرقه ای متعصب و بدعت گذار کاتولیک بودند که از سده سیزدهم به بعد در شمال ایتالیا شکل گرف...
کسی که همسرش با دیگران رابطه ی جنسی برقرارکند
(zan-zalil) زن واژه ای پارسی و ذلیل عربی است؛ جایگزین پارسی این ترکیب این است: آنودار ãnudâr (سنسکریت: ánudâra)***فانکو آدینات 09163657861.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.