طامل
نویسه گردانی:
ṬAML
طامل . [ م ِ ] (ع ص ) مردپلیدزبان . || بیباک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) دوقو. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به دوقو شود و آن را طله ملو نیز گویند. دوقوا. (فهرست مخزن الادویه ). تخم گزر. بزرالجزر. تخم حویج .
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
اندیشه برای بررسی یا بازنگری یک ایده، پرسش، داوری و یا رفتار یا گفتار خویش. (https://www.cnrtl.fr/definition/reflexion) همتای پارسی این واژه ی عربی، ا...
تعمل . [ ت َ ع َم ْ م ُ ] (ع مص ) رنج بردن در کار. (تاج المصادر بیهقی ). سختی کشیدن جهت کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد...
تأمل . [ ت َ ءَم ْ م ُ ](ع مص ) نیک نگریستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (فرهنگ نظام ). نیک نگریستن در چیزی . (آنندراج ). نگاه کردن ...
تأمل کن . [ ت َ ءَم ْ م ُ ک ُ ] (نف مرکب ) تأمل کننده .نیک نگرنده . رجوع به تأمل و سایر ترکیبات آن شود.
تأمل کنان . [ ت َ ءَم ْ م ُ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) تأمل کننده . نگرنده بدقت و در بیت ذیل قید است : بحسرت تأمل کنان شرمسارچو درویش در پ...
تأمل کردن . [ ت َ ءَم ْ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نیک نگریستن ، اندیشیدن : نسخت نامه و هر دو مشافهه بر این جمله بود و بسیار فایده از تأمل ...
ژرف نگری، ژرف اندیشی، باریک بینی
تأمل نمودن . [ ت َ ءَم ْم ُ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) نیک نگریستن . اندیشیدن . تأمل کردن : خواجه ٔ بزرگ و خواجه بونصر به طارم آمدند ...
تأمل افتادن . [ ت َ ءَم ْ م ُ اُ دَ ] (مص مرکب ) نیک نگریسته شدن . تأمل شدن : و در شکل پارس که برزده شده است تأمل افتد تحقیق این معن...