اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طاوس

نویسه گردانی: ṬAWS
طاوس . [وو ] (اِخ ) دهی از بخش میان کنگی شهرستان زابل . در ده هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد و سه هزارگزی خاوری راه مالرو برج میرگل به ده دوست محمد. جلگه و گرم و معتدل . با 150 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند. محصول آن غلات و لبنیات . شغل اهلی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
خروس طاووس دم . [ خ ُ س ِ طا دُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صراحی .
خروسان طاووس دم . [ خ ُ ن ِ دُ ] (ترکیب وصفی ) کنایه از صراحیهای شراب . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
علی طاووس الحرمین . [ع َ ی ِ سُل ْ ح َ رَ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن طرطوسی حرمی . مکنی به ابوبکر و مشهور به طاووس الحرمین . از علمای قرن...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.