اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طایی

نویسه گردانی: ṬAYY
طایی . (ص نسبی ) طائی . منسوب به طَی ّ. پدر قبیله ای از عرب و قیاس طَیّئی است . (از اقرب الموارد). رجوع به طائی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
جبار طائی . [ ج َب ْ با رِ ] (اِخ ) محدث است . (منتهی الارب ).
حبیب طائی . [ ح َ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن عمرو طائی شود.
زحاف طائی . [ زَح ْ حا ف ِ ] (اِخ ) از مجاهدان بصره بود در روزگار زیاد. (از عقد الفرید ج 1 ص 169).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
تائی پینگس . (اِخ ) ۞ نام یکدسته ٔمذهبی در چین که در حدود سال 1850 م . ضد دولت وقت انقلاب کردند و بر اثر آن میلیونها افراد کشته شدند.
تائی هوکو. [ هَُ ] (اِخ ) ۞ نام یکی از شهرهای مجمع الجزایر فُرمُز.
ابواخزم طائی .[ اَ اَ زَ م ِ ] (اِخ ) یکی از اجداد حاتم طی است .
ابن معن طائی . [ اِ ن ُ م َ ن ِ ] (اِخ ) مردی از قدماء جاهلیت موسوم به ثوب ، و او جدّ عمروبن المسیح بن کعب است .
ابن روسند طائی . [ اِ ن ُ ؟ دِ ] (اِخ ) او راست : کتاب الجوادالفیاح . (ابن الندیم ).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ناشناس
۱۳۸۹/۰۵/۱۱ Iran
1
0

آیا حاتم طایی (تایی) اهل کشور تایلند بود


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.