طبال
نویسه گردانی:
ṬBAL
طبال . [ طِ ] (ع اِ) ج ِ طبل . رجوع به طبل شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
طبال . [ طَب ْ با ] (ع ص ) ۞ تبیره زن . (مهذب الاسماء). طبل نواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). طبل زن . دهل زن . نقاره زن . نقاره چی . نوبتی . نوبت...
تبال . [ ت َب ْ با ] (ع ص ) صاحب توابل وفروشنده ٔ آن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). تابل فروش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تابل فروش و دیگ...
تبعل . [ ت َ ب َع ْ ع ُ ] (ع مص ) خدمت کردن شوهر را. (تاج المصادر بیهقی ). فرمان برداری شوهر کردن و یا خود را برای وی آراستن . (منتهی الارب ) ...