گفتگو درباره واژه گزارش تخلف طبر نویسه گردانی: ṬBR طبر. [ طَ ب َ ] (معرب ، اِ) معرب تبر. فاس ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی طبر طبر. [ طَ ](ع مص ) برجستن . || پنهان گردیدن . || جهیدن اسب بر ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طبر طبر. [ طِ ] (ع اِ) ستون قصر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یک رکن خانه . (منتخب اللغات ). طبر طبر. [ طَ ب َ ] (اِخ ) نام ولایت طبرستان است که مازندران باشد و بید طبری که به بید مجنون اشتهار دارد منسوب بدانجاست . (برهان ). طبرستان باش... طبر طبر. [ طَ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 82هزارگزی شمال باختری اسفراین و 18هزارگزی جنوب شوسه ٔ ع... طبر طبر. [ طَ ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش هویزه شهرستان دشت میشان ، واقع در 30هزارگزی باختری هویزه ، کنار شعبه ٔ نهر سابله . دشت ، گرمسیر با 600 تن... طبر ستران طبر ستران . [ طَ ب َ رِ س َ ت َ ] (اِخ ) از نواحی ارمینیه محسوب است . و آن ولایت نااستواری است . در کتب فتوح نامی از آن برده شده ، و گویند ... تبر تبر. [ ت َ ب َ ] (اِ) محمد معین در حاشیه ٔبرهان آرد: پهلوی «تبرک » ۞ ، ارمنی «تپر» ۞ ، کردی «تفر» ۞ ، «تویر» ۞ ، بلوچی «تپر» ۞ ، «توار» ۞ ... تبر تبر. [ ت ِ ] (اِ) نام مرغی است . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 298 الف ). تِبْر و تَبْر، نام یک نوع مرغی . (ناظم ال... تبر تبر. [ ت َ ] (ع مص ) شکستن . (تاج المصادر بیهقی ). هلاک کردن . (از اقرب الموارد). شکستن و هلاک کردن . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج )... تبر تبر. [ ت ِ ] (ع اِ) طلا و نقره یا ریزه ٔ آنها پیش از آنکه ریخته باشند و چون بریزند زر و نقره باشند. یا آنچه که از کان برآرند پیش از گداختن ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود