اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طبیعت شناس

نویسه گردانی: ṬBYʽT ŠNAS
طبیعت شناس . [ طَ ع َ ش ِ ] (نف مرکب ) کنایه از طبیب و معالج باشد. (برهان ). طبیب حاذق :
امید عافیت آنگه بود موافق طبع
که نبض را به طبیعت شناس بنمائی .

سعدی (از آنندراج ).


طبیعت شناسان هر کشوری
سخن گفت با هر یک از هر دری .

سعدی (بوستان ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.