اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طث

نویسه گردانی: ṬṮ
طث . [ طَث ث ] (ع اِ) نوعی از بازیچه ٔ کودکان که می افکنند چوب مدور را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بازیی است کودکان را. و آن چنان است که چوبی مدور میاندازند، و از هم میربایند، و آن چوب را مطمثه گویند. (منتخب اللغات ). چکز.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
تس سگ . [ ت ُس ْ، س َ ] (اِ مرکب ) گیاهی است دوایی که آنرا به تازی بنفسج الکلاب خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). گیا...
ارن تس . [ اُ رُ ت ِ ] (اِخ ) ۞ والی ارمنستان بزمان اومن . (ایران باستان ص 2013).
ارن تس . [ اُ رُ ت ِ ] (اِخ ) (رود و وادی ...) رجوع به ارن تاس و ایران باستان ص 2061 و 2064 و 2096 و 2110 و 2112 و 2335 و 2342 شود.
ارن تس . [ اُ رُ ت ِ ] (اِخ ) نام کوه الوند بیونانی که در اوستایی ائورونت باشد. (ایران باستان ص 178).
اری تس . [ اُ رُ ت ِ ] (اِخ ) ۞ والی سارد از جانب کوروش . هردوت گوید (کتاب سوم ، بند 120 - 128): ((کورش اُرُی ْتِس نامی را والی سارد کرده ...
تس نفسی . [ ت ُ ن َ ف َ ] (حامص مرکب ) هرزه گویی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مس و تس . [ م ِ س ُ ت ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ۞ ظروف و آلات مسین . لوازم آشپزخانه و وسایل خانه .
هفایس تس . [ هَِ ت ُ ] (اِخ ) رب النوع آتش زیر زمین به عقیده ٔ یونانیان قدیم . (از ایران باستان پیرنیا ص 406).
متانس تس .[ م ِ ن ُ ت ُ ] (اِخ ) ۞ از کولی ها بودند، و استرابون آنان را از اهالی زاگرس [ کوههای کردستان ] میداند و میگوید که مهاجرینی بودند ...
پان تی تس . [ ت ِ ] (اِخ ) ۞ وی یکی از سیصد تن اسپارتی است که در جنگ ترموپیل (جنگ میان ایرانیان و یونانیان ) شرکت کرد. در این جنگ همه ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.