طراء
نویسه گردانی:
ṬRʼʼ
طراء. [ طُْر را ] (ع ص ، اِ) ج ِ طاری .
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
ترع . [ ت َ ] (ع مص ) بازگردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
ترع . [ ت َ رَ ] (ع مص ) انداختن خود رادر کارهای بزرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پر شدن . (تاج المصادر بیهقی ). پر شدن خنور. (منتهی ...
ترع . [ ت َ رَ ](ع ص ) حوض ترع ، کوز ترع ؛ حوض پرآب . کوزه ٔ پرآب . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترع . [ ت َ رِ ] (ع ص ) شتابنده به بدی و خشم . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پر و مملو. (از منتهی الارب ) (ناظم ...
ترع . [ ت ُ رِ ] (ع اِ) ج ِ تُرْعة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی سبزه زار (از شرح نصاب )، و در کنزاللغات نوشته که ترع بوستانها و درجه ه...
ترع عوز. [ ت َ ع ُ عو ] (اِخ ) نام قریه ای بزرگ نزدیک حران . (ابن الندیم ). دهی است به حران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یاقوت آرد: قریه...
ترابشریّت (به انگلیسی: Transhumanism) جنبشِ فکری و فرهنگی است که میگوید با پیشرفتِ فناوری و افزایش در دسترس بودنِ آن، میتوان به جلوگیری از افزایشِ س...
ترا دی لاورو. [ ت ِرْ را وُ وُ ] (اِخ ) یکی از ایالات جنوبی ایتالیا در شمال غربی ناپولی و از ناحیه ٔقامپانیه (کامپانیا) است . از شمال به آبر...