اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طرف بربستن

نویسه گردانی: ṬRF BRBSTN
طرف بربستن . [ طَ ب َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) طرف بستن . کنایه از نفع یافتن و چیزی حاصل کردن باشد از کسی و جائی . (برهان ) (آنندراج ) :
بغیر آنکه بشد دین و دانش از دستم
دگر بگو که ز مِهرت چه طرف بربستم .

حافظ.


پیداست ازآن میان چه بربست کمر
تا من ز کمر چه طرف خواهم بربست .

حافظ.


چو شاخ بارور از باغ دهر اهل تمیز
بجز شکستگی خود چه طرف بربستند.

طاهر وحید.


عمر ار کنی همه صرف زو برنبندی طرف
کاری است سخت شگرف باری است سخت گران .

رعدی آذرخشی .


|| مقابل طرف شدن :
که پیش راه تو گیرد که طرف بربندد
چو بر سپاه مخالف روان کنی یکران .

سنجر کاشی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.