اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طرمة

نویسه گردانی: ṬRM
طرمة. [طَ / طِ / طُ م َ ] (ع اِ) گوی لب بالائین . (منتهی الارب ). و گوی لب پائین را تُرْفة نامند و طرمتان تثنیه ٔ آن است ولی لفظ طرمة را بجای تُرْفة غلبه داده اند و گویند طرمة آبله ای است که در وسط لب بالا پدید آید.در بعض کتب اصول لغت چنین است و در اساس آمده است که : هو ملیح الطرمتین . و آن دو سپیدی است در وسط دو لب که سپیدی لب پائین را طرمة و ازآن ِ لب بالا را تُرْفة گویند ولی طرمتین علم شده است . (از تاج العروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
کاغذ ترمه . [ غ َ ذِ ت ِ م َ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاغذی محکم که در جوف شال ترمه گذارند تا بید نزند و در روی آن فرمان نویسند. (نا...
گنبد ترمه . [ گُم ْ ب َ دِ ت ُ م َ / م ِ ] (اِخ ) یک فرسخ و نیم میانه ٔ شمال و مشرق دوزه است (از دهات بلوک صیمکان فارس ). (از فارسنامه ٔ ناص...
خرقه ٔ ترمه . [ خ ِ ق َ / ق ِ ی ِ ت ِ م َ/ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به خرقه شود.
ترمه شیرین . [ ت َ م َ ] (اِخ ) ترمشیرین . پسر دواخان بن براق بن یسوخان از امرای مغول که پس از ایلجیکتای به پادشاهی رسید و مسلمان گشت و اکث...
طایکی خاتون ترمه بالا. [ ] (اِخ ) از درباریان تیمورقاآن بوده است . رشیدالدین فضل اﷲ بدینسان از وی نام میبرد: چون به بندگی قاآن رسید (او...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.