طری
نویسه گردانی:
ṬRY
طری . [ طُرْ را ] (ع ص ) خرماده ٔ رانده . خر ماده ٔ دورکرده شده . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
سان تری تس . [ ت ِ ] (اِخ ) نام رودی است که بعضی آن را با رودخابور تطبیق کرده اند. ولی باید دانست که این خابور غیر از این خابوری است که ...
خشکی و تری . [ خ ُ ی ُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بر و بحر : بخشکی و تری و دریا و دشت بسی راه و بیراه را درنوشت .نظامی .
تری یاریوس . (اِخ ) ۞ یکی از سرداران مجرب رومی و رئیس ساخلو قشون روم در پنت بود که از مهرداد ششم پادشاه پنت شکست خورد و فراری شد. و ر...
تری و اندروم . [ ] (اِخ ) حاکم نشین تروانکر - کوشن (یکی از نواحی جنوبی هند) است . و رجوع به تروانکر - کوشن در همین لغت نامه شود.
تری تان تخم . [ ت ْ ت َ ] (اِخ ) ۞ پسر اردوان و یکی از فرماندهان بزرگ خشایارشا است که مخالف جنگ با یونان بود. رجوع به ایران باستان ج ...
ژیرده تری یوزن . [ رُ دِ تْری / ت ِ ی ُ زُ ] (اِخ ) ۞ رجوع به ژیرده دروسی شود.
تری پارادیزیوم . [ ت ْ ] (اِخ ) ۞ سرزمینی است واقع در سوریه ٔ علیا. پس از آنکه نیابت سلطنت به آن تی پاتر خواهرزاده ٔ اسکندر متوفی رسید وی ...