طسم
نویسه گردانی:
ṬSM
طسم .[ طَ ] (اِخ ) قبیله ای است از عاد و آن از اولاد طسم بن لاوی بن سام بن نوح علیه السلام بود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قومی از عرب بائده و ایشان بنوطسم بن لاوذبن ارم بن سام بن نوح علیه السلام اند و جوهری گوید: از عاد باشند و منزلشان احقاف یمن بود. و صاحب عبر گوید: دیارآنان یمامه است و در جنگهائی که میان آنان با جدیس درگرفت نسلشان برافتاد. حصن مشقر واقع بین نجران و بحرین بقولی از بناهای طسم است . (معجم البلدان ج 8 ص 65). و رجوع به البیان و التبیین جاحظ صص 164 - 166 و عقدالفرید ج 4 ص 242 و مجمل التواریخ و القصص صص 147- 148 و الاعلام ج 2 ص 448 و صبح الاعشی ج 1 ص 314 شود.
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
طسم . [ طا سین ْ میم ْ ](اِخ ) در مفتتح سوره های الشعراء و القصص از حروف مقطعه ٔ اوایل پاره ای از سوره های قرآن است ، و مفسران رادر معنی آن ...
طسم . [ طَ س َ ] (ع مص ) ناگوار گردیدن . || نفخ کردن شکم . || (اِ) تیرگی و تاریکی اول شب . || تاریکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طسم . [ طَ ] (ع مص ) مثل الطمس . (زوزنی ). ناپدید گردیدن . طسوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ذوات طسم . [ ذَ ت ُ طَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) سورتها از قرآن که به طسم آغاز شود. و آنان را طواسیم نیز نامند.