طشة
نویسه گردانی:
ṬŠ
طشة. [ طُش ْ ش َ ] (ع اِ)بیماریی است مانند زکام . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
طشة. [ طِش ْش َ ] (ع اِ) پسر خردسال . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طشة. [ طَش ْ ش َ ] (ع اِ) بانگ . آواز. || صدای ناگهانی شدید. || شکستگی و گسستگی با صدا. طراق طراق . (دزی ج 2 ص 44).
تشح . [ ت َ ش َ ] (ع اِ) ترس و بیم بمعنی تشحه است . رجل اَتشح ؛ مرد تشحه ناک . (منتهی الارب ). مردی است بددل یا خشمناک یا پلیدنفس و حریص ....
تشه . [ ت َ ش َ / ش ِ ] (اِ) پیمانه ٔ روغن . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء). پیمانه ٔ روغن که بدان روغن در چراغ اندازند. (غیاث اللغ...