طفوة
نویسه گردانی:
ṬFW
طفوة. [ طَف ْ وَ ] (ع اِ) گیاه باریک . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
طفوح . [ طُ ] (ع مص ) طفح . (منتهی الارب ). لبالب و پر شدن ظرف . (منتخب اللغات ). پر شدن . (تاج المصادر). لبالب شدن خنور. پر و لبالب گردیدن ...
تفوح . [ ] (اِخ ) (درخت سیب ) اول ، مردی از نسل یهودا. اول تواریخ 2:43 دوم ،اسم دو شهر بود که یکی در دشت یهودا بطرف دریای روم واقع بود. صحی...
تفوه .[ ت ُ ] (ع مص ) تفه تفهاً و تفوهاً و تفاهة (از باب نصر و سمع). اندک و حقیر گشتن و لاغر شدن و کهنه گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (نا...
تفوه . [ ت َ ف َوْ وُ ] (ع مص ) سخن گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به دهانه ٔ ...
طفوه ٔ راثق . [ طَف ْ وَ ی ِ ث ِ ] (اِخ ) مغاره ای است به حجاز. و یقال وادی طفوان . (نزهةالقلوب ص 169).