اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طمع خام

نویسه گردانی: ṬMʽ ḴAM
طمع خام . [ طَ م َ ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تمنای امری که ممکن نباشد. (غیاث ). کنایه از توقع داشتن بچیزی است که ممکن الحصول نباشد. (برهان ). هوس بی حاصل و تمنای امری که ممکن نباشد. (آنندراج ) :
عکس روی تو چو در آینه ٔ جام افتاد
عارف از خنده ٔ می در طمع خام افتاد.

حافظ.


طمع خام بین که قصه ٔ فاش
از رقیبان نهفتنم هوس است .

حافظ.


خاک دارد فلک از کاسه ٔ امّید دریغ
طمع خام ازو آب بقا میخواهد.

طالب کلیم .


من کجا آرزوی وصل دلارام کجا
دل نومید کجا این طمع خام کجا.

محمدقلی میلی .


ما دل به چین زلف دلارام بسته ایم
در باده ٔ لبش طمع خام بسته ایم .

شاهی سبزواری (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
خام طمع. [ طَ م َ ] (ص مرکب ) کسی که دارای آرزوی بیهوده و باطل باشد. (ناظم الاطباء). آنکه او را طمع خام است . نعت است مر کسی را که صاحب ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.