اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طناز

نویسه گردانی: ṬNAZ
طناز. [ طَن ْ نا ] (ع ص ) بسیار فسوس کننده . (منتهی الارب ). فسوس دارنده . (دهار). افسونگر. (مهذب الاسماء). که سخریه کند. که دست اندازد. (صحاح الفرس ). بسیارسخن به رموز گوینده . (غیاث ) (آنندراج ) :
به چنگ باز گیتی در، چو بازت گشت سرپیسه
کنونت باز باید گشت ازین بازی و طنازی .

ناصرخسرو.


شده از من موافقان رنجور
شده بر من مخالفان طناز.

مسعودسعد.


سر متاب از طریق تا نشوی
هدف تیر طعنه ٔ طناز.

سنائی .


از جوانمردی بر جود و سخای تو کند
دو کف راد تو بر حاتم طی طنازی .

سوزنی .


سپر نیفکنم از خصم طاعن طناز
که خصم نبود بی طاعنی و طنازی .

سوزنی .


|| نازکننده و رفتار به ناز کننده و شوخ . (غیاث ) (آنندراج ). به ناز خرامنده . کش خرام .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
تناز. املاءِ ناصحیح طنّاز.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
علی حاجی حسینی
۱۳۹۹/۱۰/۱۴
0
0

طناز واژه ی عربی نیست. این واژه یک واژه ی مولد (mowallad) یا معرب است. قال الجوهری: أَظنه مولَّداً أَو معرَّباً. در زبان های سامی ریشه ی ط. ن. ز. دیده نشده است. شاید تن ناز؟


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.