اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طوران

نویسه گردانی: ṬWRʼN
طوران . [ طَ وَ ] (ع مص ) طور. پیرامون چیزی گردیدن . (منتهی الارب ). گرد بر چیزی گشتن . || نزدیک شدن آب . (زوزنی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
توران خدای . [ خ ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) خدای توران . پادشاه توران . فرمانروای توران : مگر شاه ارجاسب توران خدای که دیوان بدندی به پیشش بپا...
توران سپاه . [ س ِ ] (اِ مرکب ) سپاه توران . نیروی جنگی توران . توران سپه : دلیران و گردان توران سپاه بسی نیز با او فکنده به راه . فردوسی ....
توران گروه . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) لشکر توران . تورانیان . توران سپاه : زدش بر زمین همچو یک لخت کوه پر از بیم شد جان توران گروه . فردوسی .ز شبگیر...
توران شهریاری (بهرامی) (زادهٔ ۱۳ آبان ۱۳۱۰ در شهر کرمان)، شاعرهٔ برجسته زرتشتی است که عمدهٔ شهرت او به خاطر اشعار ملی گرایانه‌ای می‌باشد که با استحکام...
سیده توران میرهادی (خُمارلو) (تولد ۲۶ خرداد ۱۳۰۶ – درگذشت ۱۸ آبان ۱۳۹۵) استاد ادبیات کودک، نویسنده و کارشناس آموزش و پرورش و پایه گذار مجتمع آموزشی تج...
توران، یا طوران (در کتیبه شاپور یکم: تورستان، نام پیشین شهرستان خضدار[۱][۲] )، ناحیه‌ای که جغرافیانویسان نخستین سده‌های اسلامی آن را در شمار نواحی سرز...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.