اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طول

نویسه گردانی: ṬWL
طول . (ع اِمص ، اِ) زیادت . فزونی . (منتهی الارب ) افزونی . (مهذب الاسماء). فضل . || علو. || سعه . فراخی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). دستگاه . (منتهی الارب ). || توانگری . (منتهی الارب )(منتخب اللغات ). غنی ̍. توانائی . (منتهی الارب ). قدرت . (منتخب اللغات ). || نیکوئی . (مهذب الاسماء). || من ّ: ذو الطول و المن :
جمال ملکت ایران و توران
مبارک سایه ٔ ذوالطول والمن .

منوچهری .


|| طُوَل . (منتهی الارب ). رجوع به طُوَل شود. طیل . || عمر. زندگانی . || غیبت .درنگی . (منتهی الارب ). گویند: طال طولک و طیلک ؛ ای مکثک او عمرک او غیبتک . || و یقال : لاآتیک طول الدهر؛ ای مدته . (مهذب الاسماء). طال طولک ؛ ای مدتک . (مهذب الاسماء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۱ ثانیه
طول معدل . [ ل ِ م ُ ع َدْ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به طول اوسط شود.
طول کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) ادامه یافتن . بدرازا کشیدن .
تعدیل طول . [ ت َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اصطلاح نجومی . رجوع به التفهیم بیرونی چ جلال همایی ص 125 شود.
طول و تفصیل . [ ل ُ ت َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از اتباع است . شرح و بسط.
طول و عرض قرار دادن . [ ل ُ ع َ ق َ دَ ] (مص مرکب ) چیز بی رتبه را عظیم القدر قرار دادن و مقرر کردن . (آنندراج ).
تول . (اِ) تُل . به معنی جنگ و پرخاش . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). شورش و وحشت وغوغا. (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنند...
تول . [ ت َ ] (ع مص ) جادوئی کردن و علاج سحر نمودن . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تول . (اِخ ) ۞ شهر و مرکز یکی از ولایات در ایالت مورت اموزل ۞ فرانسه است که 12100 تن سکنه دارد. این شهر موطن گوویون سن سیر ۞ است و د...
تول . (اِخ ) ۞ شهر و حاکم نشین ایالت کرز ۞ فرانسه است که بر کنار رود کرز واقع است و 19400 تن سکنه دارد. در این شهر کارخانه ٔ اسلحه سازی ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.