طیل
نویسه گردانی:
ṬYL
طیل . [ ی َ ] (ع اِ) پای بند ستور یا رسن دراز که بدان ستور را بعلف بندند. یقال : ارخ للفرس طیله ؛ یعنی دراز کن رسن آن را. || (اِمص ، اِ) عمر. || درنگی . || غیبت ، یقال : طال طیلک . (منتهی الارب ). درازی . یقال : طال طیلک ؛ ای مدتک . (مهذب الاسماء).
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
دارة تیل . [ رَ ت ُ ت َ ] (اِخ ) از دارات عرب است . تیل کوه سرخی است در دیار بنی عامر و دارةتیل منسوب به آن است . (معجم البلدان ).
تیل آباد. (اِخ ) دهی از دهستان کوهسارات است که در بخش رامیان شهرستان گرگان واقع است و 360 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)...
کم کمک. باران اندک به گویش کازرونی(ع.ش)
تیل بورده سر. [ دِ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خرم آباد شهرستان شهسوار است که 135 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
تیل مگسی در گویش خراسانی مشهدی ها و اهالی نیشابور یکی از انواع (طالبی، گرمک، شمام، خربزه و…) های معروف و محبوب ایران است که خیلی در بازار نیست و در صف...