اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ظباء

نویسه گردانی: ẒBAʼ
ظباء. [ ظُ ] (اِخ ) نام وادیی است در تهامه . و نیز نام جایی است . رجوع به معجم البلدان یاقوت شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
زباء. [ زَب ْ با ] (اِخ ) دختر علقمةبن خصفه ٔ طائی است . وی از زیباترین زنان روزگار خویش بشمار میرفت . و حارث بن سلیل اسدی دوست علقمه چون ...
ضباء. [ ض َب ْ با ] (اِخ ) جایگاهی است . (معجم البلدان ).
ضباء. [ ض َب ْءْ ] (ع مص ) ضُبوء. دوسیدن بزمین . || برچفسانیدن کسی را بزمین . || پنهان شدن . پنهان شدن تا بفریبد کسی را. || برآمدن . بلن...
ضبا. [ ض َ] (ع اِ) درختی است شبیه به بلوط. (مخزن الادویه ).
زبا. [ زُ ] (ع اِ) ۞ پشته های بلند که سیل بدان نرسد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : چه روی راه تردد قضی الامر فقم چه کنی نقش تخیل بلغ الس...
زبا. [ زَب ْ با ] (اِخ ) لغتی است در زباء. لقب ملکه ٔ روم . ۞ (تاج العروس ). رجوع به زباء شود.
ضبع. [ ض ِ ] (ع اِ) پناه جای . || جانب . || ناحیه . (منتهی الارب ).
ضبع. [ ض ُ ] (ع اِ) ج ِ ضَبُع. (منتهی الارب ).
ضبع. [ ض ُ ] (ع اِ) پناه جای . || جانب . || ناحیه . (منتهی الارب ).
ضبع. [ ض َ ] (ع اِ) ج ِ ضَبعة. (منتهی الارب ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.