اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ظرب

نویسه گردانی: ẒRB
ظرب . [ ظَ رَ ] (ع مص ) چفسیدن . التصاق . ملصق شدن . دوسیدن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ضربzarb معنی ۱. زدن؛ کوبیدن. ۲. کتک زدن. ۳. (اسم) (موسیقی) ریتم. ۴. سکه‌ زدن. ۵. (اسم، اسم مصدر) (ریاضی) از چهار عمل اصلی حساب، عبارت از تکرار کردن عد...
شش ضرب . [ ش َ / ش ِ ض َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح نرد) یک نوع داوی در بازی نرد. (ناظم الاطباء). || شش بازی نرد که پیاپی از حریف برند. (ناظم ...
دو ضرب . [ دُ ض َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) ضرب دو نوبت . دوضربه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوضربه شود.
ضرب زن . [ ض َ زَ ] (نف مرکب ) زننده با ضربت . زخم زننده . || (اِ مرکب ) نوعی توپ . (فرهنگ نظام ). و گوید این لفظ در عالم آرای عباسی نیز آمد...
ضرب گیر. [ ض َ ] (نف مرکب ) آنکه با ضرب اصول نگاه دارد.
دار ضرب . [ رِ ض َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دارالضرب . ضرابخانه . میخکده : مفلسان گر خوش شوند از زر قلب لیک او رسوا شود در دارضرب .مولوی . رجو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
همتای پارسی این واژه ی عربی این است: آیام (سغدی): حاصل؛ لُس los (دری): ضرب.*** فانکو آدینات 09163657861
ضرب گیری . [ ض َ ] (حامص مرکب ) عمل ضرب گیر.
ضرب دیده . [ ض َ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آسیب و صدمه دیده .
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.