اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ظمآن

نویسه گردانی: ẒMʼAN
ظمآن . [ ظَم ْ ] (ع ص ) تشنه . ج ، ظِماء، ظُماء نادراً. || وجه ظَمآن ؛ روئی خشک و بی گوشت .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
آن زمان . [ زَ ] (ق مرکب ) آنگاه . در آن وقت : بگستهم گفت آن زمان شهریارکه تنگ اندرآمد مرا روزگار. فردوسی .به بستند بندی بر آئین خویش بدانسا...
بار زمان . [ رِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از حوادث و جفاهای روزگار و زمانه باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). جفای روزگار و سختی ...
جزو زمان . [ ج ُزْ وِ زَ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) این عصر. این دوره . این زمان : بر هرچه نظر افکنی امروز گران است جز شعر که بیقدر دراین جزو...
چم زمان . [ چ َ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سیلاخور بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 31 هزارگزی باختر الیگودرز و یک هزارگزی خاور راه آهن اراک...
ده زمان . [ دِه ْ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند پایین بخش سربند شهرستان اراک در 32هزارگزی جنوب باختری آستانه . دارای 135 تن سکنه ا...
زمان سیر. [ زَ س َ ] (ص مرکب ) کنایه از سریعالسیر است . (آنندراج ).مسافر شتاب زده و تندرو. (ناظم الاطباء) : سبکسارند چرخ و انجم از عزم زمان سیر...
این اصطلاح مربوط به یک قاعده حقوقی بوده و معنی آن به شرح ذیل میباشد: 1. هنگامی که فروشنده مالی را به خریدار می فروشد و پس از اینکه فروشنده وجه مورد م...
زمان سنج . [ ز َ ن ْ س َ ] از به هم چسبیدن دو واژه ی زمان + سنج ساخته شده است. برابر پارسی واژه ی کرُنومِتر (Chronometer) می باشد، همچنانکه واژه ی کرُ...
اسم واژه ای عربی و زمان پارسی است و جایگزین پارسی، این است: نامزمان nâmzamân (نام + زمان) **** فانکو آدینات 09163657861
قید زمان هنوز، در اصطلاح دستوریان، قید زمان مختص و مفرد است و اهل لغت آن را “تاکنون” و “تا حالا” و “تا این زمان” معنی می‌کنند. اما باید توجه داشت که ه...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.