اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عابث

نویسه گردانی: ʽABṮ
عابث . [ ب ِ ] (ع ص ) بازی کننده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) :
آدمی داند که خانه حادث است
عنکبوتی نی که در وی عابث است .

مولوی .


روی به دفع حوادث و تدارک خطوب روزگار عابث آریم . (جهانگشای جوینی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
خرجاء عبس . [ خ َ ع َ ] (اِخ ) نام موضعی است بعربستان . حکم خضری درباره ٔ آن گفته است : لو ان الشم من ورقان َ زالت وجدت مودتی بک لاتزول ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.