اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عابر

نویسه گردانی: ʽABR
عابر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن شالخ بن ارفخشدبن سام بن نوح . (آنندراج ) (منتهی الارب ). در لباب الانساب عابربن ارفخشدبن سام بن نوح ، ضبط شده است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
عابر. [ ب ِ ] (ع ص ) عبورکننده و راه گذرنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ).- عابر سبیل ؛ راه گذر. مسافر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ر...
عابر بانک. رجوع شود به خودپرداز.
پیاده گذر
عبر. [ ع ُ ب ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَبور. رجوع به عَبور شود.
عبر. [ ع ِ ب َ ] (ع اِ) ج ِ عبرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عبر. [ ع َ ب ِ ] (ع ص ) رجل عَبر؛ مرد با اشک . (منتهی الارب ). ذوالعبرة و الحزن . (اقرب الموارد). || سهم عبر؛ تیر که پر فراوان دارد. (اقرب ال...
عبر. [ ع َ ] (ع مص )عبرت گرفتن . (اقرب الموارد): اللهم اجعلنا ممن یعبرالدنیا و لایعبر؛ ای ممن یعتبرها و لایموت سریعاً حتی یرضیک بالطاعة. (اقر...
عبر. [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) بسیار از هر چیزی . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || زن بی فرزند.زن فرزندمرده . (اقرب الموارد) (منتهی ...
عبر. [ع ُ ] (اِخ ) قبیله ای است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.