اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عادت

نویسه گردانی: ʽADT
عادت . [ دَ ] (ع اِ) عادة. فارسیان به معنی رسم و آئین نیز استعمال کنند و با لفظ گردانیدن ، نهادن ، برداشتن ، کردن ، دادن و گرفتن مستعمل نمایند. (آنندراج ) :
عادت و رسم این گروه ظلوم
نیک ماند چه بنگری به ظلیم .

ابوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی ).


اما ایزد عز ذکره بفضل خود مارا بر عادت خود بداشت . (تاریخ بیهقی ). غلامان و ستوران افزون از عادت رسم خریدن گرفتند. (تاریخ بیهقی ). بخدمت پادشاه نبوده است و عادت و خوی و اخلاق ایشان پیش چشم نمیدارد. (تاریخ بیهقی ).
همی تا کند پیشه عادت همی کن
جهان مر جفا را تو مر صابری را.

ناصرخسرو.


نه او برعادت و اخلاق ایشان وقوف دارد. (کلیله و دمنه ). و تجارب متقدمان را نمودار عادت خویش گردان . (کلیله و دمنه ).
عادت بود که هدیه ٔ نوروز آورند
آزداگان بخدمت بانوی شهریار.

خاقانی .


مگر آنکه سخن گفته شود به عادت مألوف .
(گلستان ).
هر زمینی سعادتی دارد
هر دهی رسم و عادتی دارد.

اوحدی .


|| حیض . عادت زنان :
صاحب حالت شدن حله بتن سوختن
خارج عادت شدن عده ٔ غم داشتن .

خاقانی .


|| (اصطلاح روانشناسی ) استعداد اکتسابی صدور حرکات یا تحمل تأثیراتی معین . (علم النفس سیاسی ص 428).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه
ادت . [ ] (اِخ ) صنم کان فیه [ فی المولتان ] من الخشب مغشی بالسختیان الاحمر، فی عینیه یاقوتتان نفیستان و اسمه ادت باسم الشمس و کان یح...
عدت . [ ع ِدْ دَ ] (ع اِ)عِدّة. شمار. (آنندراج ). || ایام طلاق زنان که در آن مدت شوهر نکنند. برای مطلقه سه حیض یا سه ماه و برای بیوه چ...
نک مدت در همین لغت نامه: مدت عدت ؛ ایام بعد طلاق که در آن عرضه زن شوهر نکند، برای مطلقه سه حیض یا سه ماه و برای بیوه چهار ماه و ده روز و عدت زنان حامل...
ساز و عدت . [ زُ ع ُدْ دَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ساز و برگ . برگ و ساز. ساز و اهبت : و کیخسرو و لشکر او با ساز و عدت تمام روی بدیشان نهادند...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.