اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عادة

نویسه گردانی: ʽAD
عادة. [ دَ ] (ع اِ) خوی . (منتهی الارب ). آنچه جایگیر شود در نفوس از امور متکرر وپسندیده ٔ طبعهای سلیم . (اقرب الموارد). || (اصطلاح فقهی ) حیض . رجوع به عادت و ذات عادة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
اده . [ اِدْ دَ ] (اِخ ) جبرائیل . راهب یسوعی از خاندان ادّه ٔ مارونیه لبنانیة. او راست : القواعد الجلیةفی علم العربیة که در مطبعةالیسوعیین بیر...
اده . [ اِدْ دَ ] (اِخ ) نجیب بن بشارة (دکتر). متخصص فن ّ ولادت و امراض زنان در قاهره . خاندان اده در بیروت و لبنان شهرت دارند و اصل آن از ...
آده . [ دَ / دِ ] (اِ)چوب بلند افقی که دو سر آن بر دو چوب افراشته و عمودی استوار کنند تا کبوتران و دیگر پرندگان بر آن نشینند. و آن را اَده ...
عده بودن. (اصطلاح فِقه اسلامی) عده دار بودن زن. زنی که در حال عده است (یا در عده است) شرعاً مجاز به ازدواج جدید نمی باشد. در صورت طلاق، مدت عده معمولا...
اده بالی . [ ] (اِخ ) یکی از پیشوایان و رؤسای علما و مشایخ عثمانی . مولد او قره مان . او پس از فراگرفتن مقدمات علوم بشام رحلت کرد و از عل...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.