اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عارب

نویسه گردانی: ʽARB
عارب . [ رِ ](ع ص ) نهر بسیارآب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
عرب . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس ناحیه ای است کوهستانی هوای آن معتدل است 230 تن سکنه دار...
عرب . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اربعه بالا (علیا) بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. ناحیه ای است کوهستانی . هوای آن معتدل است 182 تن...
عرب . [ ع َ رِ ] (ع اِمص ) تیزی معده . (منتهی الارب ).
عرب، تازیک، تاچیک، تاژیک
این واژه در پارسی باستان آرابیا، در سنسکریت آرَبَه ãraba (کسی که کارش دردسر درست کردن است) و در پهلوی ارب arab (پدر جنگ) خوانده می شده؛ پس نگارش درست ...
واق واق، صدای سگ
علی عرب . [ ع َ ع َرَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چادگان ، بخش داران ، شهرستان فریدن . واقع در 32هزارگزی جنوب خاوری داران ، و 12هزارگزی جاده ...
علی عرب . [ ع َ ع َ رَ ] (اِخ ) وی فقیه و منجم و طبیب بود و نزد محقق کرکی تحصیل کرده در اصفهان اقامت گزید. او در سال 940 هَ . ق . در قید ح...
تپه عرب . [ ت َپ ْ پ َ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهرکی است که در بخش شیب آب زابل و هیجده هزارگزی شمال خاوری سکوهه و هیجده هزارگزی خا...
چاه عرب . [ ع َ رَ ] (اِخ ) منزلی در ناحیه ٔ خوارزم که سلطان تکش در آن محل بمرض خناق درگذشت . مؤلف حبیب السیر نویسد: «... و کیفیت فوت ت...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۲ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.