اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عافیت

نویسه گردانی: ʽAFYT
عافیت . [ ی َ] (ع اِمص ) عافیة. صحت . سلامت . تندرستی :
توبه سگالی که نیز باز نگردی
سوی بلا گرت عافیت دهد این بار.

ناصرخسرو.


عافیت را نشان نمی یابم
از بلاها امان نمی یابم .

خاقانی .


از عافیت مپرس که کس را نداده اند
در عاریت سرای جهان عافیت عطا.

خاقانی .


همچنین قدر عافیت کسی داندکه به مصیبتی گرفتار آید. (گلستان ). و رجوع به عافیة شود. || پارسایی . زهد. (آنندراج ) :
آنان که به کنج عافیت بنشستند
دندان سگ و دهان مردم بستند.

سعدی (گلستان ).


عافیت چشم مدار از من میخانه نشین
که دم از خدمت رندان زده ام تاهستم .

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
عفیط. [ ع َ ] (ع مص ) تیز دادن بز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَفط. عَفَطان . و رجوع به عفط و عفطان شود. || بینی افشاندن میش ، بسان...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.