اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عالی

نویسه گردانی: ʽALY
عالی . (ع ص ) بلند، مقابل سافل . و منه أتیته من عال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || رفیع و بلند. (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). کلان . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). رجل عالی الکعب ؛ مرد شریف . (منتهی الارب ) :
اندک اندک علم یابد نفس چون عالی بود
قطره قطره جمع گردد و آنگهی دریا شود.

ناصرخسرو.


و آن درجت شریف و رتبت عالی . (کلیله و دمنه ). || (اِخ ) نامی از نامهای خدای متعال . || (ص ) بزرگوار و فاضل . سرافراز. (ناظم الاطباء). || در اصطلاح درایت و نزد محدثان عبارت است از سندی که در آن علو باشد و مقابل او نازل است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). سندی که سلسله ٔ آن کوتاه تر از دیگر اسناد باشد و با واسطه ٔ کمتر نقل شود. || در اصطلاح معانی و بیان و نزد بلغا آن است که شاعر الفاظ فصیح در ترکیب چنان به جزالت ربط دهد که پنداشته آید که کلمه کلمه لطافت درجه درجه پذیرفته و پایه پایه در خوبی ارتقاء یافته و وی را اشعار از اشعار مردمان به مرتبت عالی تر بود که فصحاء به علو مرتبت او اقرار کنند.کذا فی مجمع الصنایع. (کشاف اصطلاحات الفنون ص 1077).
- باب عالی ؛ درگاه سلطان عثمانی را میگفتند.
- جاه عالی ؛ عالی جاه . پایه و مرتبه ٔ بلند. و رجوع به عالیجاه شود.
- درگاه عالی ؛ درگاه شاه : قضات و صاحب بریدان درگاه عالی یا وی و نائبان وی باشند. (تاریخ بیهقی ص 264).
- دیوان عالی کشور ؛ عالیترین مرجع قضائی . رجوع به دیوان ... شود.
- رأی عالی ؛ رأی ثاقب و صائب و بلند : و رأی عالی چنین اقتضا میکند که ... (تاریخ بیهقی ص 271). و آنچه را رأی عالی بفرماید. (تاریخ بیهقی ص 258).
- فرمان عالی ؛ فرمان که از مافوق صادر شود : فرمان عالی رسید به خط بونصر مشکان . (تاریخ بیهقی ).
- لفظ عالی ؛ لفظ و گفتار شاه : و مثالها از لفظ عالی بشنود. (تاریخ بیهقی ص 72).
- مجلس عالی ؛ مجلس سلطان .
- همت عالی ؛ همت بلند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۷۷ ثانیه
علی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است کوچک از بخش خرقان شهرستان ساوه واقع در 17 هزارگزی رازقان و 7هزارگزی راه عمومی . سکنه ٔ آن 18 تن است . (ا...
علی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش زرند شهرستان ساوه واقع در 12هزارگزی شمال خاوری زرند و 2هزارگزی راه شوسه . ناحیه ای است جلگه و دا...
علی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قهستان بخش کهک شهرستان قم واقع در 21 هزارگزی جنوب باختری کهک و 12 هزارگزی خاور راه قم به ا...
علی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان فشافویه ٔ بخش ری شهرستان تهران واقع در 87 هزارگزی جنوب باختری شهرری و در سر راه تهران به قم ...
علی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش رود شهرستان رشت واقع در 15 هزارگزی جنوب باختری رودبار و 8 هزارگزی باختر پل منجیل . ن...
علی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش لشت نشاء شهرستان رشت و مشهور به «علی آباد چونچنان ». رجوع به علی آباد چونچنان شود. (ا...
علی آباد. [ ع َ ] (اِخ )دهی است جزء دهستان غنی بیگلو از بخش ماه نشان شهرستان زنجان واقع در 20 هزارگزی شمال خاوری ماه نشان و سرجاده ٔ مالرو ...
علی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان طارم بالا از بخش سیردان شهرستان زنجان واقع در 30 هزارگزی جنوب سیردان و 6 هزارگزی راه عمومی سی...
علی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان خدابنده لو از بخش قیدار شهرستان زنجان واقع در 17 هزارگزی جنوب خاوری قیدار. ناحیه ایست کوهستانی ...
علی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان مشک آباد بخش فرمهین شهرستان اراک واقع در 60 هزارگزی راه عمومی . ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر، و...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.