عالیة
نویسه گردانی:
ʽALY
عالیة. [ ی َ ] (ع ص ) مؤنث عالی . (اقرب الموارد). || (اِ) نوک سرنیزه یا سر آن یا نصفش که متصل به سنان است . (المنجد) (مهذب الاسماء). || (اِخ ) زمین مافوق نجد تا متصل به تهامه و تا سرحد مکه ٔ معظمه و آن حجاز است و دِه هاست بر سواد مدینه و آن را عوالی خوانند. نسبت بسوی عالی و عُلوی از جهت آنکه «عالیة الشی ٔ» بلندترین از چیزی را گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سرزمین حجاز که مشتمل است بر بلاد واسعه و مواضع شریفه ، و یا آن قسمتی که از رمه تجاوز میکند تا مکه و یا مشتمل است بر همه ٔ آن قسمتی از قریه ها و آبادیهای مدینه که از طرف نجد تا تهامه یافت میشود و قسمت واقعه در مابین را سافله گویند. (معجم البلدان ج 6 ص 10). || (ص ) حروف عالیه و عالیات عقول و نفوس طولیه و عرضیه اند که کلمات اﷲ التامات هم گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 357). رجوع به حروف عالیه شود.
- مدارج عالیه ؛ درجه های بالا.
- مدارس عالیه ؛ دانشکده ها و دانشگاهها.
- مقامات عالیه ؛ مقامات بالا.
واژه های همانند
۷۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین این است: اجامینه ájâmine (اجامی: سنسکریت+ نه پسوند سغدی).**** فانکو آدینات 09163657861
علیه الرحمة. [ ع َ ل َ هِرْ رَ م َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) ۞ رحمت بر او باد! این ترکیب را به منظور تکریم از گذشتگان پس از یاد کردن نام ...
معتمد علیه . [ م ُ ت َ م َ دُن ْ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع ص مرکب ) آنکه بروی در چیزی اعتماد می کنند. صادق و امین و بادیانت و درست و راست . (ناظم ا...
مغمی علیه . [ م ُ ما ع َل َی ْه ْ / م َ می یُن ْ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع ص مرکب ) بیهوش .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مغشی علیه ....
مؤدی الیه . [ م ُ ءَدْ دا اِ ل َی ْه ْ ] (ع ص مرکب ) نعت مفعولی از ایداء. پرداخت شده به او. ادا کرده شده بر او. آن که بدو وام یا طلب پرد...
محال علیه . [ م ُ لُن ْ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع ص مرکب ) آنکه بر او حواله شده است . (یادداشت مرحوم دهخدا). شخص ثالث در قبال محیل که مدیون است...
محتاج الیه . [ م ُ جُن ْ اِ ل َی ْه ْ ] (ع ص مرکب ) کسی و یا چیزی که لازم و ضرور باشد و وجود آن در کار لازم بود. (ناظم الاطباء). بایسته . درو...
علیه الصلاة. [ ع َ ل َهِص ْ ص َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) بر او درود باد! ترکیبی است که پس از نام پیامبران آرند : در آن وقت وحی از جلیل الص...
علیه اللعنة. [ ع َ ل َ هِل ْ ل َ ن َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ نفرینی ) ۞ لعنت بر او باد! نفرین بر او باد! پس از نام مردم شریر و بدکار آرند: شمر علی...
لعنةاﷲ علیه . [ ل َ ن َ تُل ْ لا هَِ ع َ ل َی ْه ْ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ نفرینی ) نفرین خدای بر وی باد.