اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عامر

نویسه گردانی: ʽAMR
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن ثعلبة. بطنی است از کنانة از عدنانیة و آنان بنوعامربن ثعلبةبن حارث بن مالک بن کنانةبن خُزیمة معدبن عدنان بودند. (از معجم قبائل العرب ). و رجوع به الاعلام زرکلی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
باب عامر. [ ب ِ م ِ ] (اِخ ) یکی از پنج دروازه ٔ شهر قرطبه ٔ اندلس بوده است . (الحلل السندسیه ج 1 ص 269).
ابن عامر. [ اِ ن ُ م ِ ] (اِخ ) مکنی به ابوعمران عبداﷲبن عامر یحصبی ، از مردم دمشق . وفات 118 هَ .ق . یکی از قراء سبعه . گویند قرآن را از عث...
عامر عنزی . [ م ِ رِ ع َ ] (اِخ ) عامربن ربیعةبن کعب العنزی از صحابیان و ولات است . وی در تمام جنگها حضرت رسول را همراهی کرد و هم او را عثم...
ترعه ٔ عامر. [ ت ُ ع َ / ع ِ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ترعةُ عامر. جایی است در صعید بالا، بر کنار نیل . در آنجا یک قسم ماهی کوچکی که آن را صرایری نامن...
قصر ابن عامر. [ ق َ رُ اِ ن ِ م ِ ] (اِخ ) از نواحی مکه است . عمربن ابی ربیعه در اشعار خود از آن یاد کرده است . (معجم البلدان ).
قیس بنی عامر. [ ق َ ب َ م ِ ] (اِخ ) مجنون بن ملوح بن مزاحم عامری . شاعری است عاشق پیشه از مردم نجد. وی اگرچه دیوانه نبود، ولی به مجنون م...
یقطن بن عامر. [ ی َ طَن ُ ن ُ م ِ ] (اِخ ) نخستین کسی است که به زبان عرب تکلم کرده است . یاقوت در معجم البلدان آرد: هشام گوید: پدرم گفت ...
حایط بنی عامر. [ ی ِ طِ ب َ م ِ ] (اِخ ) محلی است نزدیک مکه که راه آن شعبی است ، میان دو کوه وآخر آن بطن عرفة است . رجوع به نزهةالقلوب ...
دیر ابن عامر. [ دَ رِ اِ ن ِ م ِ ] (اِخ ) محل آن نامعلوم است و ذکر آن در اشعار عیاش الضبی آمده است . (از معجم البلدان ).
ربیعةبن عامر. [ رَ ع َ ت ِ ن ِ م ِ ] (اِخ ) یا مسکین دارمی . ربیع-ةبن عام-ربن اُنَیف بن شریح دارمی تمیمی ، شاعر عراقی . وی مردی شجاع و از اش...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۵۳ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.