عامر
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽAMR
    
							
    
								
        عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن  سعدبن  مالک بن  النخع از قحطان  جد جاهلی  است . (از الاعلام  زرکلی ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  قاسم  کوفی . رجوع  به  ابوزبید (عمربن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  قیس  سندل . رجوع  به  ابوحفص  (عمربن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  لحأبن  حدیر. رجوع  به  عمر تیمی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  مبارک ، مولای  خزاعة. شاعری  قلیل الشعر است . (از الفهرست  ابن الندیم ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  محمدبن ابی بکر فارسکوری . ادیب  قرن  دهم  و یازدهم  هجری  بود که  بسال  1018 هَ .ق . درگذشت . رجوع  به  فارسکوری  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  احمد، مکنی  به  ابوالقاسم  و ملقب  به  جمال الاسلام . رجوع  به  ابن  بزری  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  احمدبن  اسماعیل . رجوع  به  عمر نسفی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  محمدبن احمدبن  علی بن  عدیس  قضاعی . رجوع  به  عمر قضاعی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  محمد (احمد) بن  تقی بن  عبداﷲ حضرمی . رجوع  به  عمر حضرمی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن  حمدبن  خلیل  سکونی . رجوع  به  عمر سکونی  شود.