عامری
نویسه گردانی:
ʽAMRY
عامری . [ م ِ ] (اِخ ) لبیدبن ربیعةبن مالک . رجوع به لبید شود.
واژه های همانند
۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عمری . [ ع ُ م َ ] (اِخ ) قاضی تکریت .او راست : کتاب السبع الجاهلیات بغریبها و کتاب تفسیر مقصوره ٔ ابی بکربن درید. (از الفهرست ابن الندیم ).
علی عمری . [ ع َ ی ِ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن مرادبن عثمان بن علی بن قاسم عمری موصلی شافعی . وی ادیب بود و در سال 1147 هَ . ق . متولد ش...
علی عمری . [ ع َ ی ِ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمد علوی عمری شجری . ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن صوفی ....
علی عمری . [ ع َ ی ِ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن محمد شیرازی عمری شافعی . ملقب به مظفرالدین . رجوع به علی شیرازی شود.
علی عمری . [ ع َ ی ِ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن مراد عمری موصلی شافعی .ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالفضل . ادیب و شاعر متولد در سال 1060 هَ . ق...
جامع عمری . [ م ِ ع ِ ع ُ م َ ] (اِخ ) همان مسجد عتیق است . رجوع به جامع عتیق شود.
جمله و امر دو واژه ی عربی است؛ و پارسی جایگزین، اینهاست: گزاره ی پیژی gozâreye peyži (پیژ از مانوی: peys: امر + ی)**** فانکو آدینات 09163657861
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، لین است: شانت جیتی ŝānte-jiti (سنسکریت: صانتی śānti با اوستایی جیتی) ***فانکو آدینات 09163657861
یکی از ولسوالی های ولایت غزنی (غزنه) کشور افغانستان
یوسف امری . [ س ُ اَ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر شعرای ایران است . در زمان شاهرخ میرزا و پسرش بایسنقر می زیسته و قصائد بسیار در مدح ایشان سروده ا...