اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عامی

نویسه گردانی: ʽAMY
عامی . (ص نسبی ) ۞ جاهل و بی سواد. (غیاث ) (آنندراج ) :
عشق تو بکشت عالم و عامی را
زلف تو برانداخت نکونامی را.

خاقانی .


ای عشق تو کشته عارف و عامی را
سودای تو گم کرده نکونامی را
ذوق لب میگون تو آورده برون
از صومعه بایزید بسطامی را.

بایزیدبسطامی .


بساط سبزه لگدکوب شد بپای نشاط
ز بسکه عارف و عامی برقص برجستند.

سعدی .


|| مقابل عَلوی . سید :
غریق منت احسان بیشمار تواند
ز لشکری و رعیت ز عامی و علوی .

سوزنی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
عامی . [ عامی ی می ی ] (ع ص ) نبت ٌ عامی ؛ گیاه خشک یکساله . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عامی . [ عام می ] (ع ص نسبی ) منسوب است به عامه ، ضد خاصه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
حرمل عامی . [ ح َ م َ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرمل احمر. سداب کوهی . رجوع به حرمل و سداب شود.
عامی اصفهانی . [ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ )هدایت گوید: وی از عوام الناس اصفهان و فروشنده ٔ کرباس بوده و گاهی شعر میگفته و از جمله اشعار اوست :هر ج...
عمی . [ ع َم ْی ْ ] (ع مص ) روان گردیدن . (از منتهی الارب ). روان گشتن و جاری شدن . (از اقرب الموارد). || کف برانداختن موج . (از منتهی الار...
عمی . [ ع ُم ْی ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ أعمی ̍ و عَمیاء. رجوع به اعمی و عمیاء شود : من ندانم خیر الاخیر اوصم و بکم و عمی من از غیر او.مولوی .
عمی . [ ع َ ما ] (ع مص ) کور گردیدن . (از منتهی الارب ). از بین رفتن تمام بینایی ازهر دو چشم . (از اقرب الموارد). || رفتن بینایی دل . (از م...
عمی . [ ع َ ] (ع ص ) کور. مؤنث آن عَمیة است . ج ، عَمون :رجل عمی القلب ؛ شخص جاهل و نادان . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عم . رجوع ب...
عمی . [ ع ُ م َی ی ] (ع ص مصغر) تصغیر و ترخیم أعمی ̍. (از اقرب الموارد). || (اِ) لقیته سکة عمی ؛ ملاقات کردم او را در نیمروز سخت گرم . (از...
عمی . [ ع َم ْ می ] (ع اِ) مرکب از عم و یاء ضمیرمتکلم وحده ، یعنی عم من . عموی من . و آن لقب زیدالحواری تابعی است ، زیرا هر کس از او چیزی...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.