عبدا
نویسه گردانی:
ʽBDʼ
عبدا. [ ع َ دُل ْلاه ] (اِخ ) ابن ابی بکربن عبداﷲبن عبدالرحمان باشمیلة. از افاضل یمن بود و شعر میگفت . او را دیوانی است .وی به سال 916 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن بسر المازنی از بنی مازن بن منصور. وی صحابی و از کسانی است که به هر دو قبله نماز گزارد. او آخرین صحابی ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن بسطام الازدی . وی همراه جنید در نبرد با ترک در نزدیکی سمرقند شرکت کرد و در آن نبرد به سال 112 هَ . ق . ب...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن بشربن عمرو البغدادی . وی سید عبدالقیس و مردی شجاع و فصیح و صاحب رأی بود. قوم خود را برای جنگ با حجاج ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن جبیربن نعمان الانصاری .صحابی است در عقبه و بدر حاضر شد و در جنگ احد امیرتیراندازان بود و در همین جنگ به ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن جحش بن ریاب بن یعمر الاسدی . وی صحابی و از کسانی است که در آغاز به اسلام گرویدند. به بلاد حبشه و مدینه...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن جد عان التیمی القرشی . وی رسول اکرم (ص ) را قبل از بعثت درک کرد. (از الاعلام زرکلی ) (از عیون الاخبار ج...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن جعفربن ابیطالب بن عبدالمطلب الهاشمی القرشی . وی صحابی است و به سال 1 هَ . ق . در حبشه متولد شد. او نخستی...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن جعفربن محمدبن درستویه . رجوع به ابن درستویه ابومحمد و نیز به الاعلام زرکلی و سیره ٔ عمربن عبدالعزیز ص ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن جعفر الکثیری از سلاطین یمن بود و سیرتی پسندیده داشت . به سال 910 هَ . ق . در شحر درگذشت . (از الاعلام زرک...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حارث بن جزء الزبیدی صحابی است . در بصره اقامت کرد. وی قبل از مرگش نابینا شد و به سال 86 هَ . ق . به مصر...