عبدا
نویسه گردانی:
ʽBDʼ
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حسین تستری . ساکن اصفهان و صاحب مدرسه ٔ نقش جهان اصفهان است . وی یکی از علما و مجتهدان و مردی صالح و پرهیزکار بود. اصلش از شهر تُستر (شوشتر) است . به نجف رفت و مدتی نزد مقدس اردبیلی تلمذ کرد سپس به اصفهان رفت و مدتی در آنجا ماند هم آنگاه به مشهد رفت . در آن جا شاه عباس وی راملاقات کرد و مجدداً به اصفهان بازگشت . وی در بسیاری از کارها از جمله موقوفات چهارده معصوم و بناء مدرسه ٔ نقش جهان و مدرسه ٔ شیخ لطف اﷲ راهنمای شاه بود. وی را تألیفاتی است از جمله ، التتیمم لشرح الشیخ نورالدین علی قواعد در هفت مجلد. به سال 1021 هَ . ق . به اصفهان درگذشت . (از روضات الجنات صص 365 - 368).
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عیسی الاصفهانی ثم التبریزی مشهور به افندی . در حدود سال 1130 هَ . ق . به تبریز درگذشت . عالم امامی است ....
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن غانم الدراجی الهذالی النجاعی . از مردم جزائر و فقیه و متصوف است . تولد و تعلیم او در قسطنطنیه بود، سپس ب...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن فروخ الفارسی . فقیه و عالم به احادیث و از مردم افریقا بود. روح بن حاتم قضاوت بروی عرضه کرد و او نپذیرف...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن فیصل بن ترکی . از امراء نجد است بعد از پدر به اتفاق آل سعود ولایت نجد یافت . و در آغاز کار سیاستی نیکو پیش ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن قاسم بن مظفربن علی شهرزوری ملقب به المرتضی . مردی فاضل بود و او را شعری رائق است . مدتی به بغداد اقام...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن قحطان بن اسعدبن ابی یعفر. به سال 333 هَ . ق . در عهد عباسیان ولایت یمن را مستقلاً بعهده داشت و خطبه ٔ عب...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن قیس . رجوع به ابوخمیصه عبداﷲبن قیس شود.
عبدا. [ ع َدُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن قیس بن سلیم بن حضاربن حرب . رجوع به ابوموسی اشعری عبداﷲبن قیس و الاعلام زرکلی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن کثیر الداری المکی .رجوع به ابن کثیرعبداﷲبن کثیر و الاعلام زرکلی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن کعب بن عمروالانصاری . صحابی است . در جنگ بدر شرکت کرد. وی به سال 30 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).