اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عبدا

نویسه گردانی: ʽBDʼ
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حشرج بن اشهب بن ورد. والی و از بزرگان و شعرای قیس است . در زمان عبدالملک بن مروان ولایت بیشتر شهرهای خراسان و پاره ای از شهرهای فارس و کرمان را یافت . وی محمدبن مروان را مدح گفت صاحب اغانی قصیده ای از او نقل کرده است . در حدود سال 90 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن بغدادی ، مکنی به ابوالقاسم معروف به ابن ناقیا. رجوع به ابن ناقیا شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن بلخی ، مکنی به ابوعلی . محدث بلخ بود از کتب اوست : العلل ، التاریخ .وی به سال 294 هَ . ق . درگذشت ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن بلیغبن عبداﷲبن محمد معروف به عبداﷲ پاشا فکری . وزیر مصر و از متأدبان بود او را نظمی است . وی در ا...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمد حجازی بن عبدالقادربن محمد مشهور به ابن قضیب البان . رجوع به ابن قضیب البان و نیز الاعلام زرکلی ش...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ )ابن محمدبن ذهبی ، مکنی به ابومحمد و معروف به ابن الذهبی . رجوع به ابن الذهبی شود. (از الاعلام زرکلی ).
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمد عبدالعزیزبن المرزبان . حافظ حدیث و ازعلماء بود. از مردم بغشور (بین هراة و مرو الروذ) است تولد و وفات ا...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمد کردی البیتوشی . مردی فاضل بود. به سال 1161 هَ . ق . به بیتوش متولد و به بغداد مهاجرت کرد و به سال ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمد معتز باﷲ ابن المتوکل بن المعتصم بن الرشید معروف به ابن المعتز. رجوع به ابن معتز ابوالعباس عبداﷲ و ن...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمد ناشی الانباری . شاعری نیک و در عداد ابن رومی و بحتری است . و اصل او از انبار است . مدتی در بغداد مان...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمودبن مودودالموصلی ملقب به مجدالدین و مکنی به ابوالفضل . از بزرگان فقهای حنفی است .به سال 599 هَ . ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.