اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عبدا

نویسه گردانی: ʽBDʼ
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عامربن کریزبن ربیعة الاموی ، مکنی به ابوعبدالرحمان . به سال 4 هَ . ق . به مکه متولد شد. در خلافت عثمان ولایت بصره یافت و لشکری به سیستان فرستاد و داور و دارابجرد و مروالروز و سرخس و ابرشهر طوس و طخارستان و نیشابور و ابیورد و بلخ و طالقان و فاریاب ورساتیق هرات و آمل و بست و کابل را فتح کرد. وی به سال 59 هَ . ق . به بصره درگذشت . عبداﷲ مردی شجاع و سخاوتمند بود. عمران و آبادی را دوست میداشت . بسیاری از خانه های بصره را خرید و ویران ساخت و راه عمومی کرد. وی کسی است که در عرفه حوض ها ساخت و چشمه ها بدانجا جاری ساخت و مردم را آب داد. (از الاعلام زرکلی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
قلعه عبدا. [ ق َ ع َ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کام فیروز بخش اردکان شهرستان شیراز، واقع در 24 هزارگزی شمال خاوری اردکا...
قلعه عبدا. [ ق َ ع َ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه نو شهرستان شاهرود، واقع در 3000گزی جنوب قلعه نو و1000گزی ...
وادی عبدا. [ ی ِ ع َ دِل ْلاه ] (اِخ ) از روستاهای قرطبه است در اندلس . (از الحلل السندسیة ج 1 ص 268، از احسن التقاسیم المقدسی ).
قاضی عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن جلال الدین . رجوع به قاضی شمس الدین عبداﷲ شود.
قاضی عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به قاضی منصور، عبداﷲ شود.
قاضی عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن علی بن محمد. رجوع به قاضی ابن ابی الشوارب شود.
قاضی عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عمر. رجوع به قاضی بیضاوی شود.
قاضی عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمد نعمان . رجوع به قاضی ابن حیوان شود.
قاضی عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمد، مکنی به ابن فرضی . رجوع به ابن فرضی ابوالولید شود.
قاضی عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) رازی از فضلای ری بود و به قضای آن شهر روزگار میگذرانید. این بیت او راست :دو روز شد که وفا میکند نمیدانم...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.